امین درد آگاهم تو را من چشم در راهم
دلیل عصمت راهم تو را من چشم در راهم
شب است و بی چراغم من، اسیر کوره راهم من
بتاب ای خضر بر راهم تو را من چشم در راهم
شبم را نور باران کن نگاهم را چراغان کن
که بی مهر تو گمراهم تو را من چشم در راهم
نشستم تا بیایی تو، کجایی تو، کجایی تو
امین درد آگاهم تو را من چشم در راهم
کلمات کلیدی: